خدایا...

 

وقتی وجود خدا "باورت" بشه ...

خدا یه نقطه میزاره زیر باورت و "یاورت"میشه

 


 

نوشته شده توسط الی در دوشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 23:38 موضوع | لینک ثابت


باور نمیکنم...

باور نميكنم خدای مهربان به كسي بگويد "نه"....

خدا فقط سه پاسخ دارد:

١- آري

٢- بله ولي الان نه 

٣-پيشنهاد بهتري برايت دارم

فقط صبور باش 

همیشه در زندگيتون صبور باشین ...شاید خداست که در آغوشش می فشاردتت ...

برای حل تمام مسائل صبر کن ،صبر اوج احترام به حکمت خداست


 

نوشته شده توسط الی در چهارشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 22:43 موضوع | لینک ثابت


خدایا!...

 

 

 


 

نوشته شده توسط الی در یکشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 22:50 موضوع | لینک ثابت


میگویند...

 

ميگويند به زنـان نبايد بال و پر داد ميپرد!

اما زنان فقط  پرواز هاي عاشقانه را دوست دارند...!( بي دليل نميپرند)

ميگويند به زن نگوييد دوستت دارم خودش را ميگيرد!!!

اما زنان  فقط دستان عشقشان را ميگيرند و ميگويند دوستشان دارند

 


 

نوشته شده توسط الی در پنجشنبه سی ام آبان ۱۳۹۲ ساعت 13:20 موضوع | لینک ثابت


ﻣﻦ ﯾﮏ ﺟﻨﮕﻞ ﭼﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ...

 

ﺟﻨﮕﻞ فقط دیدنی نیست

ﻓﻘﻂ ﺳﻮﺧﺘﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ

ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ

ﻣﻦ ﯾﮏ ﺟﻨﮕﻞ ﭼﻮﺏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻡ !

 


 

نوشته شده توسط الی در چهارشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 22:51 موضوع | لینک ثابت


خــــــــــدایا...

 

خدایا …!

گاهی که دلم از این و آن و زمین و زمان می گیــرد ،

نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم ،

و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم ،

تا کم کم چشـــــــــم هایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند

و قلبـــم سبک می شود

 آنــوقــت تو می آیی و تــــــمـــــــــام فضای دلـم را پر می کنی

و مـــــن دیـــــــگــــر آرام می شــــــوم

و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد !

چون تو را در قلبــــــــــــــم دارم …

 


 

نوشته شده توسط الی در یکشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 23:34 موضوع | لینک ثابت


ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جستجو نکن...

 

ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جستجو نکن

 آن روزها گذشت، دگر آرزو مکن

دیگر سراغ خاطره‌های مرا مگیر

خاکسترِ گداخته را زیر و رو مکن

 در چشم دیگران منشین در کنار من

ما را در این مقایسه بی آبرو مکن

 راز من است غنچه‌ی لب‌های سرخ تو

راز مرا برای کسی بازگو مکن

 دیدار ما تصور یک بی‌نهایت است

با یکدگر دو آینه را رو برو مکن

 


 

نوشته شده توسط الی در جمعه چهارم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:28 موضوع | لینک ثابت


همه زندگيم " درد" است...

 

همه زندگيم " درد" است؛ درد...

نمي دانم عظمت اين كلمه را درك مي كني يا نه؟

وقتي مي گويم درد،

تو به دردي فكر نكن كه جسم انسان ممكن است از يك بيماري شديد بكشد...

نه؛ روحم درد مي كند...

 


 

نوشته شده توسط الی در جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:15 موضوع | لینک ثابت


باز...

 

باید بازیگر شوم ...
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم

 


 

نوشته شده توسط الی در جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:11 موضوع | لینک ثابت


میترسم از بعضی آدم ها...

 

میترسم از بعضی آدم ها

 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد

 

ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ

 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ

 

ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !

 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ

 

ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ و نامهربانیﺷﺎﻥ را !

 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ

 

ﻓﺮﺩﺍ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﻣﺤﺒﺘﺖ !

 

ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻪ ﻋﺮﺵ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ

 

ﻓﺮﺩﺍ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ

 


 

نوشته شده توسط الی در جمعه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 17:47 موضوع | لینک ثابت


 

مــــــــــــــــــــــــادر...


دندانم شکست ...


برای سنگ ریزه ای که


در خوراکم بود !


دردم گرفت ...


نه برای دندانم !

 برای کم سو شدن

 

چشمان مادرم ....!

 


 

نوشته شده توسط الی در شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 23:11 موضوع | لینک ثابت


امروز فهمیدم...

 

امروز فهمیدم ...

خدا شانه هایم را

فقط برای این نیافریده است

که کوله بار غم هایم را به دوش بکشند ... !

گاهی لازم است ...

با یک لبخندشانه هایم را بیندازم بالا ...

و بگویم :

بی خیال !

 


 

نوشته شده توسط الی در شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 20:10 موضوع | لینک ثابت


مامان جونم روزت مبارک...

 

مادر!

 

درستایش دنیای پرمهرت،ترانه ای از اخلاص خواهم سرود  

 

و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.

 

شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم

 

و انگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم.

 

مادر!

 

بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند

 

و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد.

 

ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام

 

عبادت را تو به من آموخته ای

 

مادر!ای الهه مهر

 

تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است

 

از تبار فاطمه ای و گویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند

 

پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است.

 

مادرم!

 

به پاس آنچه به من داده ای

 

به ستایش محبتهای بی اندازه ات

 

و به وسعت همه خوبیهایت

دوستت دارم

  


 

نوشته شده توسط الی در سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 20:46 موضوع | لینک ثابت


ما زن ها...

 

ما زن ها گذشت رو خوب بلدیم !

گذشت از بدیها ؛

تهمت ها ،

اشتباهات !

گذشت از اخمها ؛

دادها ،

زیر آبی رفتن ها !

گذشت از خیانت و خیانت و خیانت !

اما ....

این ظاهر ماست ؛

وقتی دیدین گذشتیم حتی از خیانت ،

بدونید از شما گذشتیم ! ساکت و آروم ....

ما زنهای وفادار همونطور که محکم می مانیم !

محکم هم میرویم ... !!

 


 

نوشته شده توسط الی در سه شنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:23 موضوع | لینک ثابت


چقدر دلم گرفته...

 

 

امشب ديگر ماه هم نيست که به حرفهايم گوش کند

چقدر سخت است وقتي نمي تواني از دردت براي کسي صحبت کني 

تنها مي توان در خيالات گم شد که آن هم از قراري ممنوع است

که مبادا اين خيالات همه چيز را خراب کند

پس بايد چه کرد

آب هم يک جا بماند مي گندد چه برسد به نگراني هاي من.

با چه کسي بايد حرف زد؟

اصلا چه کسي آن را مي فهمد؟

چه کسي روي زخمت مرحم مي گذارد؟

نه اينجا هيچ کس نيست

نه غمت را کسي مي بيند، نه شاديت را

 چقدر دلم گرفته...


 

نوشته شده توسط الی در یکشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 22:56 موضوع | لینک ثابت