من عشق رو باور دارم
*پست ثابت*
غزاله من این پست رو دوست دارم اگه بازم دست زدی بهش باکش شلوارم میزنمتا
امروزعاشق تر از همیشه می نویسم...
برای مردی که با تمام خستگی هاش مهربونیشو به پای عشقش می ریزه...
برای مردی که دلهره زندگیش شده نداشتن چشمای غزلش و ساعت های بیداریش رو به عشق
لحظه های کنار غزل بودن میگذرونه...
برای مردی که وقتی دلش نا آرومه میگه فقط نگاه کردن تو چشمای تو می تونه آرومم بکنه...
ما عشق رو پیدا کردیم...
همیشه می گفتم عشق یعنی وفاداری...یعنی مهربونی...یعنی به خاطر هم نفس کشیدن...
یعنی دلتنگی...یعنی باهم خندیدن...باهم گریه کردن...
آره...همه اینا فقط و فقط مال آدمای عاشقه...
ولی من عشقو همین حسی دیدم که نمیذاره ما از هم جدا بشیم...همین حسی دیدم که
هیچی نتونست غزل و حامد رو از هم بگیره...بی قید و شرط...
عشق تنها برهانیه که می تونه دو نفرو بدون قید و شرط کنار هم نگه داره...
من دیدم که وقتی دو قلب برای هم بتپه هیچ فاصله ای دور نیست...
هیچ زمانی زیاد نیست...
و من می دونم که خدا هنوز با ماست...
حامدم دردای تو دردای منم هست...
دلتنگیم را از غزل، این یار دیرینم بپرسید
*********************************
امروز حامد یه ایمیل برام فرستاد.فهمیدم توقعاتم ازش
بیجاست.باید باهاش همدردی بیشتری بکنم.از خودم خجالت
کشیدم که عزیزدلم داره اینطوری سختی میکشه ومن ازش
توقع های زیاد دارم .ببخش حامدم
خداکنه تمام عاشقا بهم برسن...تنها بودن خیلی سخته
تبریک میگم به این عشق پاک
غريب است سرگردانــــــي در مـــــــه
آنجا کــــــــــه تنهاست هرسنگ و بوتـــــه اي
و هيــــچ درختي درخت ديگر را نــمي بيند
همه تنهاينــــــــد
پــــــــر از دوست بـــــــود دنيـــــا برايم
آنـــــوقت که زندگي ام نـــــور بود
اينک که مـــــه فرو مي افتـــــد
ديــــگر کسي قابـــــــل رويت نيست
راستي کـــــــه هيچکس عاقــــــــل نمي شود
مگر اينکـــــــه تاريکي را بشناسد
که خامـــــــوش و گريز ناپذير
از همه جــــــــــدا مي کنــــــد او را
غريب است در مــــــــه سرگردان شدن
زندگي تنــــــها بودن است
هيـــــــچ کس چيز ديگري نمي شنـــــــاسد
همه تنهاينـــــــد
(((:
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود!
مگذار که حتی آب دادن گلهای باغچه، به عادت آب دادن گلهای باغچه بدل شود!
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنیست که خود پیوسته، خواهان نو شدن است و دگرگون شدن.
تازگی، ذات عشق است و طراوت، بافت عشق.
چگونه میشود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟
عشق، تن به فراموشی نمیسپارد، مگر یک بار برای همیشه.
همه چیز کهنه میشود و اگر کمی کوتاهی کنیم، عشق نیز.
بهانهها، جای حس عاشقانه را خوب میگیرند..
زیبا ترین قلب دنیا متعلق به کیست؟
روزی مرد جوانی وسط شهر ایستاد و ادعا کرد که زیبا ترین قلب را دارد. جمعیت زیادی جمع شدند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند. مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف از قلب خود پرداخت. ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام میتپید، اما پر از زخم بود!
قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکههایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین گوشههایی دندانه دندانه در آن دیده میشد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکهای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود میگفتند: چطور او ادعا میکند که زیباترین قلب را دارد؟!
مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی میکنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است. پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر میرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمیکنم. در حقیقت هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او دادهام، من بخشی از قلبم را جدا کردهام و به او بخشیدهام.
گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکهی بخشیده شده قرار دادهام؛ اما چون این دو، عین هم نبودهاند گوشههایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیدهام اما آنها چیزی از قلبشان را به من ندادهاند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یادآور عشقی هستند که داشتهام. امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعهای که من در انتظارش بودهام پرکنند، پس حالا میبینی که زیبایی واقعی چیست؟
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونههایش سرازیر میشد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشهای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت . مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود!
دیر نکنید.......
اگر دوست می دارید؛
برای گفتن دوستت دارم
شتاب کنید
تلگراف بفرستید، تلفن بزنید،
نامه بنویسید...
با هواپیماها، قطارها
و تمام وسایل نقلیه سفر کنید
در پی اش باشید، جستجو کنید، بیابیدش،
به دیگران خبر دهید، یا با کسی حرف بزنید...
روی دیوارها بنویسید، بر پوست درخت ها حک کنید...
یعنی هر احتمالی را محک بزنید،
اگر هم نتوانستید؛
بر دو برگِ کاغذ کاهی بنویسید...
اما هرگز دیر نکنید!
در گفتن دوستت دارم...
حامدم دوستت دارم
می گویند قلب هر کس به اندازه مشت اوست.
اما من قلبهایی را دیده ام که به اندازه دنیایی از محبت عمیقند.دلهای بزرگی که هیچوقت در مشتهای بسته جای نمی گیرند.
مثل غنچه ای با هر طپش شکفته می شوند.
دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند تا اینکه ابر محبت ببارد.
و تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است.
به دستت نگاه کن، وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف می کنی.
سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» ميگويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي ازاو ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ بنابراين شخصي كه خواسته يا مشكل مهمّي دارد، بايد اين دعا را بسيار بخواند:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحيمِ.
«أنْتَ اللهُ الَّذي لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُبْـدِئُ الْخَلْقِ وَمُعيدُهُمْ وَأنْتَ اللهُ الَّذي لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُدَبِّـرُ الْاُمُورِ، وَ بٰاعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، وَ أنْتَ اللهُ الَّذي لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ الْقٰابِضُ الْبٰاسِطُ، وَ أنْتَ الله الَّذي لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، وٰارِثُ الْأرْضِ وَمَنْ عَلَيْهٰا. أسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي إذٰا دُعيتَ بِهِ أجَبْتَ، وَإذٰا سُئِلْتَ بِهِ أعْطَيْتَ وَ أسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَيْتِهِ، وَ بِحَقِّهِمُ الَّذي أوْجَبْتَهُ عَليٰ نَفْسِكَ أنْ تُصَلِّيَ عَليٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تَقْضِيَ لي حٰاجَتي، السّاعَةَ السّاعَةَ، يٰا سَيِّدٰاهُ، يٰا مَوْلٰاهُ، يٰا غِيٰاثٰاهُ، أسْئَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّيْتَهُ بِهِ نَفْسَكَ، وَاسْتَأْثَرْتَ بِهِ في عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أنْ تُصَلِّيَ عَليٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تُعَجِّلَ خَلٰاصَنٰا مِنْ هٰذِهِ الشِّدَّةِ، يٰا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأبْصٰار، يٰا سَميعَ الدُّعٰآءِ،إنَّكَ عَليٰ كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ، بِرَحْمَتِكَ يٰا أرْحَمَ الرّاحِمين؛
به نام خداوند بخشندة مهربان
تو آن خدايي هستي كه جز تو معبودي نيست؛ آغازگر و بازگردانندة آفريدگان هستي و تويي آن خدايي كه جز تو معبودي نيست؛ تدبير كنندة كارها هستي و هر كه را در قبرهاست، برميانگيزي؛ تو همان خداي يكتايي هستي كه جز تو معبودي نيست؛ تنگ گيرنده و گسترانندة هستي و تو آن، خدايي هستي كه جز تو معبودي نيست و وارث زمين و ساكنان آن هستي. از تو درخواست ميكنم به واسطة نامت كه هرگاه بدان خوانده شدي، پاسخ دادي و هرگاه بدان وسيله از تو درخواست شده، عطا كردي و به حقّ محمّد و اهل بيت او و به واسطة حقّي كه براي ايشان بر خود واجب ساختهاي. از تو درخواست ميكنم تا بر محمّد و آل محمّد درود بفرستي و حاجتم را برآورده سازي؛ همين ساعت، همين ساعت اي آقاي من؛ اي مولاي من؛ اي فريادرس من؛ از تو ميخواهم به واسطة تمامي نامهايي كه خويشتن را بدان ناميدهاي و آن را در دانش پنهانيت نزد خود نگه داشتهاي؛ كه بر محمّد و آل محمّد درود بفرستي و در رهايي ما از اين گرفتاري و سختي شتاب كني. اي دگرگونكنندة دلها و چشمها؛ اي شنواي دعا؛ به راستي كه تو بر هر چيزي توانا هستي؛ به واسطة رحمتت اي مهربانترين مهربانان».
منبع:forum.boog.in
تبسم خانمی خودم:-*
آقا من موندم اینایی که جدا میشن اصلا چرا عاشق میشن؟
به نظر من این عشق نیست
کلی هم بهشون میخندم و به بانو هم میگم اینا که جدا میشن تو زندگیشون تا به کوچکترین مشکل برمیخورن تسلیم میشن و اصلا هم مبارزه نمی کنن براش
نظر شما چیه؟
ضمنا غزاله فکر کردی میتونی من رو بکشی؟
زهی خیال خرس مرده
اینم منم
ببینید چه ایثارگرم تو برف دارم به گنگیشک بینوا چایی میدم گرمش بشه